«انالله لايغير مابقوم حتي يغيروا ما بانفسهم (سوره مبارکه رعد آيه 11)» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نخواهد داد تا زمانيکه آن قوم خودش بخواهد . يکي از شرايط و لوازم توسعه وجود احزاب مقتدر، متعهد، قانونمند وکارآمد، مدافع منافع ملي و برنامهدار جهت توسعهيافتگي کشور ميباشد. لذا براي بسترسازي دستيابي به توسعهيافتگي بايد گفت: عزم واراده آگاهانه، عالمانه و مجدانه ملي و مديريت علمي کلان يکپارچه ومنسجم، مشارکتجويانه براساس: مردمسالاري، شايستهسالاري، تنشزدايي، ثباتگرايي، اصلاحگرايي و تحولخواهي مبتني بر عقلانيت و برخاسته از آراي واقعي مردم و بدور از هرگونه سياست و سياسيکاري عوامفريبانه لازم است. در اين صورت با در نظر داشتن تمامي تدابير لازم تصميمات و برنامههاي مبتني بر قوانين توسعه رسيدن به توسعهيافتگي را محقق مينمايد. در اين رابطه وجود احزاب ورسانههاي متعدد، مستقل وآزاد موجب پرورش نخبگان سياسي ونقد درون گفتمان حاکميت و گوشزدهاي احتمالي در رابطه با عملکردها و سياستهاي اجرايي و نهايتا حل وفصل و اصلاح امور براساس تدبير و اعتدال خواهد شد. بنابراين هم همه استعدادهاي کشور با نهايت کارايي در خدمت پيشبرد علم، تکنولوژي، نوآوري و خلاقيت و رشد و شکوفايي کشور قرار ميگيرند و هم سرمايهگذاريهاي داخلي و خارجي در سايه ثبات و اميد به آينده افزايش مييابد و موجب گسترش اشتغال، درآمد و... و نهايتا منجر به توسعهيافتگي خواهد شد .
انشاءالله که با وحدت ملي و با همزباني وهم دلي ملت و دولت اين مهم باسرعت بيشتري و با پرداخت هزينههاي کمتر در آينده بسيار نزديک اتفاق بيفتد و همگان از ميوههاي درخت توسعهيافتگي بهرهمند شوند.
مفهوم حزب و جايگاه آن در قرآن
حزب در لغت به معني دسته يا گروه و در اصطلاح به گروهي از افراد گفته ميشود که به علت داشتن زمينهها، اهداف يا منافع مشترک با يکديگر همکاري ميکنند. اين مقوله با تمام اهميتي که در نظامهاي سياسي دنيا و از جمله ايران دارد، متأسفانه يکي از مهجورترين مباحث در نظام سياسي مسلمانان و به خصوص شيعه و در کشور ايران است. در حالي که قرآن هم ضرورت تشکيل حزب و فرهنگ تحزب را از نشانههاي جامعه ايماني ميداند.
«کنتم خير امه اخرجت لناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله » شما نيکوترين امتي هستيد که پديدارگشتيد براي اصلاح بشر که مردم را به نيکوکاري امر ميکنيد واز بدکاري باز ميداريد و ايمان به خدا داريد...(آل عمران آيه 110)
1- لازم به توضيح است که اولاً امت به گروهي که داراي هدف يکساني باشند گفته ميشود که اين هدف آنها را از ساير افراد ملت جدا ميکند. 2-کلمه الناس نشان ميدهد که اين گروه بايد در جهت سود کلي مردم و در خدمت به آنان عمل کنند و نه حاکميت و تفوق بر آنان 3-اينکه ايمان به خدا پس از امر به معروف و نهي از منکر آمده با اينکه ايمان اصل است و امر به معروف و نهي از منکر فرع، به اين امر دلالت دارد که اين گروه پس از انجام امر به معروف و نهي از منکر به محيطي روحي و اجتماعي دست مييابند که ايمان به خدا در همه ابعادش عمق، کمال و دوام گسترش مييابد.
آري اگر حزب و فرهنگ تحزب براي رضاي خداوند سبحان و زمينه ساز اجرايي شدن احکام الهي باشد و خدمت خالصانه و صادقانه و بيمنت هدف آن باشد بسيار مورد تأييد خداوند است و امري است بسيار مبارک انشاءالله که همه چنين هدفي را دنبال کنند.
با توجه به آيه فوق و آياتي چون آيه 71 سوره توبه، آيه 104 سوره آل عمران و اصل قانون اساسي و سند چشمانداز 1404 توسعه سياسي ايران، فعاليتهاي سياسي در قالب احزاب بايد به صورت زير ساخت توسعه در نظر گرفته شده و تمامي برنامهها براي رسيدن به چشمانداز و محقق شدن آن سوق داده شوند. کساني که در ترويج تفکر تحزب کارشکني و يا مانع و مشکل ايجاد کنند، قطعا در راستاي رضاي خداوند گام برنميدارند.
حال با توجه به مطالب عنوان شده بايد گفت حزب يک پديده اجتماعي و در يک پايگاه مطمئن جهت تمرکز نيروها و کانون تحقيق و تفحصي انديشهها و نظارت بر اداره يک جامعه در زمان معين است. بهترين تضمين هدايت جامعه به سوي رشد و شکوفايي و توسعه پايدار است ارزش و اهميت حزب و فرهنگ تحزب در محيط اجتماعي و نقش آفريني آن در ارتقاء روحي افراد به قدري واضح و شفاف است که هر نوع بحث درباره آن زائد به نظر ميآيد. نقش حزب در خنثي کردن روحيه و رويه فردي و انهدام خودبينيها و خودمحوريها و تربيت افراد با روحيه ديگرخواهي و حرکت و پويايي جمعي آنقدر است که اکثر علماي اجتماعي و عقلايي توجه به آن را يکي از الزامات جامعه توسعه يافته ميداند. اگرچه وظايف و کارکرد احزاب آشنا ساختن افراد به حقوق خود و سازمان دادن آنان در جهت اصول و ارکان عقيدتي و مسلکي است ولي با تعليماتي که برقرار ميکند در رشد آگاهي افراد و بالا بردن شعور اجتماعي آنان جهت تحليل علمي امور اجتماعي اعم از اقتصاد و سياست و مسائل اجتماعي موثر است و اين مديران آينده با سطح شعور والا و آگاهيهايي که مييابند ميتوانند رسالت اجتماعي خود را به انجام رسانند و بستر توسعه پايدار را در همه کشور ايجاد نمايند.
توسعه پايدار
توسعه پايدار يعني توسعهاي که قابليت استمرار داشته باشد، توسعهاي که بتواند نيازهاي نسل حاضر را بدون لطمه زدن به بر آورده ساختن نيازهاي نسل آينده، سازگار با منافع آن نسل برآورده سازد. توسعه پايدار يعني تأمين نيازهاي امروز بدون کاستن از توانمندي نسلهاي فردا، براي تأمين نيازهاي خود. در توسعه پايدارتحول فرهنگي، سازماندهي نوين و نظام آموزشي نوين بايد مطرح شود. توسعه پايدار همان توسعه است مشروط بر اينکه همساز با طبيعت و همساز با انسان باشد. و در مقابل طبيعت و در مقابل هويت انساني نباشد. در توسعه پايدار به جاي کار و زحمت دستي پر مشقت و کم بازده، کار و کوشش فکري طراحي همراه با خلاقيت جايگزين ميشود. در توسعه پايدار انسان وسيله نيست بلکه هدف است. توسعه پايدار توسعه اي است که همراه با جامعه عادلانه، همراه با جامعه آزاد و همراه با انسانهاي با هويت است .
در توسعه پايدار مسووليتپذيري در مقابل طبيعت، استفاده از منابع، حفظ و حراست از منابع، آب و خاک، جنگل، معادن - مسووليتپذيري در مقابل تمامي بشريت و همه انسانها در همه کشورها و همه نسلهاي آينده مطرح ميباشد.
برخي از ويژگيهاي کشور توسعه يافته:
فرهنگ متکي بر علم، انسانباوري و آيندهباوري، محدوديت شديد فقر، توزيع نسبتاً متعادل درآمد،گسترش تأمين اجتماعي، استقلالنسبي، ثبات نسبي، همبستگي اجتماعي، ذخاير سرمايههاي قابل توجه، توليد زياد، سازمان اداري کارا، آموزش با کيفيت، تحقيقات گسترده، ارزش زياد علم و عالم مخترع، دموکراسي، مرگ ومير کم، زاد و ولد مناسب، قوه قضاييه مستقل،سريع و مقتدر و در دسترس .
انتظارات مردم ونقش احزاب
دولتها بايد احزاب و تشکلهاي سياسي را تقويت و کمک کنند تا فضاي بحث و گفتوگو باز شود. اين فضا کمک ميکند نوع انتظارات مردم از دولت معقول شود و تصور مردم از برآورده شدن انتظارات تصحيح شود و به اين وسيله ثبات تقويت و فرهنگ سياسي گسترش يابد. به هرحال ثبات سياسي رابطه مستقيم با اقتصاد و توسعه پايدار دارد،که در صورت وجود احزاب قوي و متعهد به مردم و مدافع منافع ملي، ميتوان اميدوار به بسترسازي مناسب جهت رسيدن به توسعه پايدار شد.
سخن آخر اينکه اگر در جامعه احزاب قوي، منصف، کارآمد و متعهد به مردم و منافع ملي و محافظ ارزشهاي ملي و ديني وجود نداشته باشد يا چندان نقشآفرين در امورات کشور نباشند بايد گفت هرگز به توسعه پايدار و يا حتي توسعه نخواهيم رسيد. شايد از لحاظ اقتصادي و ساختارهاي ديگر مثلا علمي و فني رشدي داشته باشيم اما هرگز توسعهيافته نخواهيم شد و توسعه پايدار را هرگز آنگونه که بايد نخواهيم يافت.
*دبيرحزب مردمسالاري لرستان