در هفته قوه قضائيه و در آستانه هفتم تير سالروز شهادت شهيد والامقام آيتالله دکتر بهشتي معمار برجسته انقلاب اسلامي و پايهريز انديشه تحزب در نظام جمهوري اسلامي ايران قرار داريم. به همين مناسبت نکاتي را گوشزد مينمائيم:
اولا: زندگي پر فراز سياسي شهيد بهشتي بيانگر نقش موثر و برجسته ايشان در تئوريزه کردن سيستم مردمسالاري ديني بر پايه تحزب است. ايشان با پايهريزي «کانون اسلامي دانشآموزان و فرهنگيان قم» و «دبيرستان دين و دانش قم» و تاسيس «مدرسه حقاني» و «شوراي روحانيت هياتهاي موتلفه» قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين تاسيس «حزب فراگير جمهوري اسلامي» پس از انقلاب نشان داد که قطعا ميتواند به عنوان يکي از طراحان اساسي تفکر تشکيلات اسلامي و انقلابي جهت انسجام نيروهاي متعهد دلسوز براي هدايت ارکان نظام و انقلاب همواره الگوي مدعيان تداوم راه ايشان مطمح نظر باشد. آري او که به تعبير امامخميني(ره) به تنهايي يک ملت بود با برخورداري از تفکر تشکيلاتي نقش بيبديلي در ساماندهي راهپيماييهاي عظيم مردم تهران و هدايت شوراي انقلاب و مجلس خبرگان و تنظيم قانون اساسي و رياست قوه قضائيه داشت. بيشک اگر چنين روحيه و نظم تشکيلاتي نبود معلوم نبود که سرنوشت انقلاب و نظام برآمده از آن به کجا ميانجاميد؟
ثانيا: عدالت ورزي شهيد بهشتي در مقام قضاوت هرگز برخاسته از نگرش حزبي نبود. او نشان داد در عين آن که در مقام عاليترين رکن تشکيلاتي يک حزب ميتوان نقش ايفا کرد؛ در همان حال ميتوان برجستهترين نقشرا براي تاسيس و هدايت دستگاه قضايي نظام جمهوري اسلامي داشت. او هيچگاه ديدگاههاي حزبي را در مسووليت رياست قوه قضائيه به کار نميگرفت. لذا پس از خيانت اولين رئيسجمهور و هنگامي که برخي از عناصرتندرو همسر آن عنصر نامطلوب را دستگير کرده بودند ايشان با دستور آزادي فوري همسر بنيصدر نشان داد که ميتوان حتي قاضي القضات بود اما در برخوردهاي سياسي و اجتماعي و در بحث منافع ملي از هواهاي نفساني و سلايق شخصي و يا تفکرات حزبي پيروي نکرد.
ثالثا: متاسفانه عليرغم گذشت 38 سال از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران و تصريح قانون اساسي هنوز بحث تحزب براي برخي دستاندرکاران جا نيفتاده است. برخي هنوز فکر ميکنند چون ما نماز جمعه و بسيج و مساجد داريم ديگر حزب نميخواهيم.
نکته مهم در اين موضوع آن است که حتي برخي عناصر اصلاحطلب نيز بر اين باورند نظر بعضي اشخاص و برجستگان را بايد بر نظر احزاب ترجيح داد. لذا در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي عليرغم رد صلاحيتهاي گسترده افراد وابسته به احزاب شناسنامهدار، مردم تهران و برخي کلانشهرها ليستي راي دادند با اين حال در برخي حوزههاي انتخابيه عدهاي اجازه بروز و ظهور تحزب براي افراد و نامزدهاي حزبي را ندادند و نتيجه آن شد که بلافاصله حتي نزديک 30 درصد از افراد فهرست «اميد» با چرخش صد و هشتاد درجهاي به سمت رقبا سوق پيدا کردند و چه در انتخاب رئيس مجلس و يا روساي کميسيونها به همان چيدمان مجالس هفتم و هشتم و نهم بسنده کردند.
رابعا: هرچند در سالهاي اخير نه دولت و نه مجلس چندان اقدام موثري براي تقويت احزاب نداشتهاند؛ با اين حال ميتوان اميدوار بود که دو نهاد مذکور هرچه سريعتر در اين زمينه اقدامات موثري از خودشان بروز داده و همه تقصيرها را به گردن فرهنگ سياسي مردم نيندازند! زيرا حداقل مردم تهران در هفتم اسفند 94 نشان دادند کاملا با تفکر تشکيلاتي و حزبي و ليستي هماهنگي دارند و ارکان حکومت بايد خودشان هرچه سريعتر با انديشه تحزب همخواني داشته و خود را با آن سازگار نمايند. اصلاح قانون انتخابات براي برگزاري انتخابات حزبي نمونهاي از اقدامات موثر ارکان حکومت است. خامسا: نمونههاي فراواني از تعامل مثبت شهيد بهشتي با ساير تشکلهاي سياسي و حزبي وجود دارد که در اين مختصر مجال تبيين آن نيست. لذا نه تنها نبايد همه تقصيرها را به گردن فرهنگ سياسي مردم انداخت و نه تنها نبايد ارکان حکومت را مهمترين مانع تقويت احزاب دانست بلکه نبايد نقش خود احزاب و تشکلهاي سياسي را نيز در اين زمينه فراموش کرد.انحصارطلبي، تماميتخواهي، بداخلاقي و عواملي همچون فقدان آموزش تشکيلاتي و ضعف بنيه مالي و اقتصادي و... را نيز بايد از جمله آفتهايي دانست که مانع تقويت احزاب به عنوان مهمترين هستههاي اصلي مردمسالاري ميشوند که اميدواريم در آينده با همت همگاني و عزم جدي شاهد رفع چنين آفاتي باشيم.